شب گذشته تئاتر شهر میزبان پنجمین جلسه «سازمان تئاتر، آری یا خیر» بود تا باز جمعی از هنرمندان با سابقه مدیریت فرهنگی در باب چرایی و چگونگی تشکیل سازمان تئاتر سخن بگویند، سخنانی که بیش از آنکه راهبردی باشد، نشان از کمکاری همان هنرمندانی دارد که اکنون در جایگاه منتقد قرار گرفتهاند. هنرمندانی که بیش از آنکه هنرمند باشند، مدیریت فرهنگی کشور را برعهده داشته یا دارند.
در این نشست که با حضور مجید سرسنگی، محمود عزیزی و هوشنگ توکلی برگزار شده است سخنانی رد و بدل شده است که به جای آنکه به شکل هدفمند و روشن بیان شود، به شکل استفهامی مطرح شده و این در حالی بوده که مقام پاسخگو همان هنرمندان مدیر بودند.
برای مثال محمود عزیزی در این نشست گفته است «: قبل از تشکیل سازمان تئاتر باید جایگاه هنر در جامعه و ارتباط تشکیل چنین سازمانی با قانون را موردبررسی قرار دهیم. اگر بخواهیم طرحی را تصویب و پس از طی سلسله مراتبی آن را تبدیل به لایحه کرده و درنهایت به حمایت قانونی دستیابیم، عملاً تا سه چهار دههی آینده به آن نخواهیم رسید. »
عزیزی در برهههای مختلف و در دولتهای متفاوت واجد جایگاه حقوقی بوده است و در دورههای متفاوت مشاور مدیران بالادستی فرهنگی بوده است. او حتی تلاشی برای ورود به مجلس داشته است و شرایط برای بیان عقاید و رساندن صدای هنرمندان به گوش بالادستیها برایش مهیا بوده است؛ اما او پس از چهار دهه از گذشت انقلاب اسلامی، ناامیدانه میگوید برای رسید به یک طرح چهل سال وقت لازم است و این پرسش مطرح میشود که چه کسانی باید برای چهل سال آینده فعالیت کنند؛ در حالی که همه امور در دست همان کسانی است که چهل سال پیش زمام را به دست گرفتهاند.
نشان کمکاری امثال محمود عزیزی زمانی عیان میشود که او میگوید «صورت باید سازمانی هنری تشکیل شود که همهی هنرهای تئاتر، تجسمی و موسیقی در دل جای گیرد تا بتواند به هنرمندان در چارچوب قانونی که وضع خواهد شد، بهعنوان کارگران فصلی و تأمین جایگاه مشخص شغلی کمک نماید. »
با یادآوری جلسات پیشین این نشست میتوان به خوبی به یاد آورد که گفته عزیزی در راستای گفتههای کاظمی و کاراندیش، از مدیران همیشگی و بالادستی ارشاد است که در ماههای اخیر تلاش فراوانی برای تشکیل سازمانهای هنری - احتمالاً ذیل خانه هنرمندان - داشتهاند. محمود عزیزی بدون شک در دورههای مختلف با کاظمی در بخشهای مختلف وزارت ارشاد همکاری کرده است. به نظر میرسد یک صدای واحد در حال تبلیغ نوعی نگرش است که به هیچ عنوان در شکل علمی خود آسیبشناسی نشده است و صرفاً با حکم چند مدیر شاخص دولتی در حال شکلگیری است و در این شکلگیری، نسل جوان هیچ نقشی ندارد.
نقشی که مجید سرسنگی به شکل عجیبی آن را عیان میکند و میگوید «متأسفانه اغلب مدیران تئاتری ما دانش مدیریتی ندارند. کتاب، مقاله و یا پژوهش علمی در خصوص مدیریت تئاتر وجود ندارد و از طرفی نیز از تجربیات جهانی نیز استفاده نمیشود. این ضعف موجب ایجاد آسیب بر پیکرهی تئاتر شده است. »
این سخنان در حالی بیان میشود که سرسنگی و عزیزی هر دو از اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران هستند و مدت مدیدی در نقش اساتید راهنمای پایاننامهها و مقالات علمی - پژوهشی از دولت حقوق دریافت کردهاند. حال باید پرسید چرا شما در نقش اساتید دانشگاه پژوهشهایی بر مبنای مدیریت تئاتر تعریف نکردهاید؟ طبق آنچه در رزومه آقای سرسنگی (اینجا) وی هیچ پژوهشی در باب مدیریت تئاتر نداشته است و این در حالی است که طبق همین رزومه سرسنگی بیش از حضور علمی، فعالیت اجرایی داشت است.
قابل ذکر است که محمود عزیزی نیز با وجود دوره طولانی حضورش در دانشگاه تهران، طبق رزومه انتشاری در سامانه رخنمای دانشگاه تهران فاقد تحقیقی درباره مدیریت تئاتر است. (اینجا)
قصه زمانی بامزه میشود که عاملان وضعیت کنونی تئاتر با یادی از منتظری به عنوان مبدع عبارت سازمان تئاتر، توجهی به نگرش منتظری درباره سازمان تئاتر ندارند. منتظری در جلسهای با حضور کاظمی اعلام کرد سازمان مدنظر کاظمی و کاراندیش - که برابر با نگاه عزیزی است - در راستای افزایش تصدیگری دولت است و منظور او از سازمان دولت کاهش اختیارات اجرایی دولت و محدود کردن آن به جریان سیاستگذاری بوده است. این در حالی است که عزیزی و کاظمی هر دو از قدرت یافتن تشکیلات دولتی میگویند که به شکل قانون شرایط را برای هنرمند تثبیت کند. اتفاقی که حتی در سازمان سینمایی رخ نداده است.
نکته جالب آن است که در نشستهای شکل گرفته در باب سازمان تئاتر هنوز هیچ تصویری کلی از مفهوم سازمان تئاتر ارائه نشده است و همگان درباره تصوری ذهنی از این عبارت سخن میگویند. باید دید پایان این بازی ناشناخته که نقش دولت و هنرمند در آن چندان مشخص نیست، چیست.
ارسال نظر